انتقال زائران اربعین از شلمچه با ناوگان ایرانی امکان پذیر شد هوای کشور گرم‌تر می‌شود (یکم مرداد ۱۴۰۳) افزایش ۱.۳ درجه‌ای میانگین دمای هوای ایران در تیرماه تعطیلی و کاهش ساعت کاری ادارات و بانک‌های قم از دوم مرداد ۱۴۰۳ + جزئیات دستمزد عجیب سوادآموزی هر بیسواد در کشور خراسان‌رضوی پیشگام در واکسیناسیون دام نمرات امتحان نهایی چه زمانی اعلام می‌شود؟ بی‌اختیاری ادرار، یکی از علائم اصلی اختلال در کف لگن است بهره‌مندی ۵ هزار دانش‌آموز مشهدی از خدمات بهزیستی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (دوشنبه یکم مرداد ۱۴۰۳) | تداوم وزش باد در استان تا پایان هفته برای اولین بار در خراسان‌رضوی؛ افتتاح مرکز نگهداری شبانه‌روزی موقت اوتیسم تجویز آنتی‌بیوتیک در ایران ۱۰ درصد بیشتر از میانگین جهانی قاچاق معکوس دخانیات به دلیل قیمت پایین در ایران توصیه‌هایی در خصوص خشکی چشم | زائران اربعین مبتلا به خشکی چشم، اشک مصنوعی همراه داشته باشند کشف و ضبط ۱۳۰ قبضه سلاح جنگی غیر مجاز در شادگان خوزستان تغذیه و تحرک کافی از عوامل اثر گذار در حفظ سلامت استخوان و مفاصل است علت تأخیر در واریز حقوق تیرماه ۱۴۰۳ بازنشستگان تأمین‌اجتماعی | تعطیلات رسمی بهانه تأخیر در واریز حقوق و مستمری نشود! چرا مدیریت مصرف آب در تابستان امسال ضرورت دارد؟ | مراقب گرمای غیر طبیعی تابستان امسال باشید ابلاغ بیش از ۶۱ هزار میلیارد ریال از اعتبارات سرمایه‌ای خراسان رضوی ماجرای نامه مخبر برای حداقل‌بگیران تامین اجتماعی چه بود؟ | سه میلیون تومان برای متناسب‌سازی نیست! راه‌اندازی چهارمین مرکز خدمات جامع سلامت آموزشی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد
سرخط خبرها

مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت های شهری (٨٦)

  • کد خبر: ۷۴۳۹۸
  • ۲۴ تير ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۷
مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت های شهری (٨٦)
محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی

شنبه| ترک موتورسیکلت نشسته‌ام و پشت چراغ قرمز منتظرم. پیش چشممان زنی میان سال به آهستگی از خط عابر می‌گذرد و درحالی که دارد با خودش حرف می‌زند، دستش را تکان می‌دهد. چراغ سبز می‌شود و ما راه می‌افتیم، اما خیالم دنبال اوست و مادرانگی‌های خسته اش و فقط خدا می‌داند چقدر درد‌های سنگین روی شانه‌های او نشسته است.


یکشنبه| در کوچه در جست وجوی پلاک ساختمانی هستم که برای جلسه‌ای در آنجا قرار داریم. مرد جوانی جلو می‌آید و سر صحبت را باز می‌کند. دنبال بهانه‌ای است که درددلش را بیرون بریزد. می‌گوید: «مدت هاست با زنم مشکل دارم و زندگی ام دارد ازهم می‌پاشد. از وقتی شاغل شده، حال وهوای دیگری پیدا کرده است و طلاق می‌خواهد!» فقط یک سؤال می‌پرسم: «بچه هم دارید؟» وقتی از یک پسر ده ساله و یک دختر هفت ساله حرف می‌زند، حالم بدتر می‌شود، دل آشوبه می‌گیرم و تصویر همه طلاق‌های سیاه جلو چشمم می‌آید. دستم خالی است و پایم ناتوان و کاری نمی‌توانم بکنم.


دوشنبه| راننده تاکسی سر صحبت را از قطعی برق و گرمی هوا باز می‌کند و به گرانی و ترافیک می‌رسد و می‌گوید سال‌ها پیش از شهرستان به تهران آمدیم، اما حالا حسرت می‌خوریم که به روستای پدریمان برگردیم، اما دیگر نمی‌شود. بعد قدری به مسئولان بدوبیراه می‌گوید و اضافه می‌کند: «ان شاءا... که اوضاع درست شود، ما که رأی دادیم!» تعجب می‌کنم، شاید اگر ۵ دقیقه پیش کسی به من می‌گفت این آدم در انتخابات شرکت کرده است، نمی‌توانستم باور کنم.


سه‌شنبه| دارم برای حل مشکل یک زوج جوان از مددجویان بهزیستی پول جمع می‌کنم. ده‌ها نفر همراهی کرده اند و از ۱۰۰۰ تومان و ۱۰ هزار تومان تا ۱۰۰ میلیون تومان سهیم شده اند. برای هماهنگی واریز بانکی رقم درشت کمک‌ها با کسی که ۱۰۰ میلیون تومان داده است، تلفنی حرف می‌زنم. اصرار می‌کند که هیچ نامی از او به میان نیاید و بعد شرط می‌گذارد که منتی در تقدیم هدیه به شخص دریافت کننده نگذاریم و قید مذهبی و اعتقادی به میان نیاوریم. می‌گوید: «من تو را خوب می‌شناسم و به تو کامل اطمینان دارم، اما این تأکید را لازم می‌دانم.» بعد پشت تلفن می‌زند زیر گریه و میان‌های های اشک ریختنش می‌گوید: «خدا به من بدون منت داده است، من که هستم که بخواهم منتی بر دیگران بگذارم؟»


چهارشنبه| در خیابان درحال رانندگی هستم و ترافیک ظهر گرم تابستان کلافه ام کرده است. برچسبی که پشت شیشه عقب پراید می‌بینم، توجهم را جلب می‌کند. با حروف انگلیسی چیزی نوشته اند. وقت خوب دقت می‌کنم، «امیرحسین» و نازنین زهرا را می‌خوانم.

ظاهرا راننده اسم بچه هایش را پشت شیشه نوشته است. ناخودآگاه به سرنشینان خودرو نگاه می‌کنم. زنی جلو کنار مرد راننده نشسته است و عقب هم یک دختر و پسر کوچک در خودرو نشسته اند و مشغول بالاپایین پریدن هستند. در دلم برای سلامت و عافیت امیرحسین و نازنین زهرا دعا می‌کنم. خدایا این خودرو دچار حادثه نشود. خدایا این جمع شاد از هم نپاشد. خدایا دل هایشان داغ نبیند. خدایا سفره شان آباد باشد.


پنجشنبه| خداوند رحمت کند استاد بزرگوارمان، فقیه و عالم بزرگ اخلاق و دین، مرحوم حاج آقا مجتبى تهرانی را که می‌فرمود از عصر پنجشنبه تا عصر جمعه ارواح مؤمنان به سراغ بازماندگانشان می‌آیند و دوروبر خانه و خانواده شان می‌گردند و چشم به راه خیرات و هدایای آنان هستند. آن تأکید‌ها و توصیه‌های او باعث شده است آخر هفته بیشتر به یاد پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها بیفتم. روحش شاد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->